اس ام اس های عاشقانه - BABAK 1992
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

BABAK 1992
 
لینک دوستان

اگه من و تو دوتا برگ باشیم، هنگام خزان من زودتر از تو میشکنم تا زمانی که می‌افتی در آغوشم بگیرمت


در ساحلی نشسته بودم ناگهان صدایی به من گفت بنویس گفتم قلم ندارم گفت استخوانت را قلم کن گفتم جوهر ندارم گفت خونت را جوهر کن گفتم کاغذ ندارم گفت پوستت را کاغذ کن گفتم چه بنویسم گفت بنویس {عشق من دوستت دارم}


دو نفر که همدیگر را خیلی دوست داشتند و یک لحظه نمی توانستند از هم جدا باشند، با خواندن یک جمله معـــروف از هــم جـــدا می شــوند تا یکدیگر رو امتحان کنند و هــر کــدام در انتظار دیگــری همدیگر را نمی بینند. چون هر دو به صورت اتفاقی و به جمله معروف ویلیام شکسپیر بر می خورند: « عشقت را رها کن، اگر خودش برگشت، مال تو است و اگر برنگشت از قبل هم مال تو نبوده دو نفر که همدیگر را خیلی دوست داشتند و یک لحظه نمی توانستند از هم جدا باشند، با خواندن یک جمله معـــروف از هم جدا می شو


چشم هایم را به آسمانی که خدایت در آن است دوخته ام و دستهای خسته ام را سوی او ‏دراز کرده ام و از تو می خواهم که بیایی و مرا از عطر نفسهایت لبریز کنی بیایی و مرا به ‏سرزمین آب های نقره ای ، به سرزمین آرزوها ببری و امشب باز به گذشته مینگرم آنجا ‏که در اوج نا امیدی سر راهم قرار گرفتی و با نگاهت قلب یخ بسته ام را گرما بخشیدی و ‏امشب چون گذشته تمام حرفهایم برای توست آه...پس کی می آیی چشمهای خسته ام ‏انتظار آمدنت را می کشند؟


چقدر سخته گل ارزوهات رو تو باغ دیگری ببینی و هزار بار تو خودت بشکنی اونوقت ‏اروم زیر لب بگی : گل من باغچه ی نو مبارک... 


شبی از شب ها تو به من گفتی که شب باش من که شب بودم و شب هستم و شب خواهم بود به امیدی که تو فا نوس شب من باشی 


دستانم بوی گل میداد ,مرا به جرم چیدن گل محکوم کردند,اما هیچ کس فکر نکرد شاید من گلی کاشته باشم . تقدیم به عشق مغرور من که هیچ گاه این را نخواهد خواند


روزی که به دنیا اومدی داشت بارون می اومد ولی هوا ابری نبود.میدونی چرا؟اون روز فرشته هاداشتن از اون بالا گریه میکردن.چون یکی از اونا کم شده بود    .


آغاز کسی باش که پایان تو باشد مجنون کسی باش کلیلا تو باش و یک چیز عاشق هیچ کس نشو من اینو از ته دل گفتم


اخر از عشق تو ساکن در کلیسا میشوم میکشم با از مسلمانی یهودا میشوم میروم ثابت نشینم همچو نوح یا به ساحل میرسم یا غرقه دریا میشوم تقدیم به زینب گلم که مرا با عشق اشنا کرد


دوست دارم بمیرم و سیاه پوشت کنم نه انکه بمانم و فراموشت کنم


کاغذتم احساستوروم بنویس عصبانی شدی روم خط خطی کن اشکاتوباهام پاک کن حتی اگرسردت شدمنوبسوزون تاگرم بشی ولی هرگزدورم ننداز


یا رب این شهر چه شهریست که صد یوسف دل را به کلافی بفروشیم و خریداری نیست/فکر بهبود خود ای دل بکن از جای دگر که در این شهر طبیب دل بیماری نیست


دیشب تو فکر تو بودم که یه قطره اشک از چشام جاری شد ... از اشک پرسیدم چرا اومدی ؟ گفت : آخه تو چشمات کسی هست که دیگه اونجا جای من نیست


اگه نمیتونی کسی رو دوست بداری بدون لیاقت دوستی نداری اگه دوسم نداری بدون عقل نداری


ای که درفصل خزانم دیده ای بارنگ زرد این زمستانم نبین من هم بهاری داشتم


عشق یعنی علاقه نه کفگیر و ملاقه من عاشق تو هستم من تو رو می پرستم یه لنگه کفش به دستم منتظر تو هستم


دوستت دارم عاشقانه تا ابد یادت همیشه توی قلبم هست بهترینهارو برات میخوام


ای عشق مدد کن که به سامان برسیم چون مزرعه تشنه به باران برسیم یا من برسم به یار یا یار به من یا هردو بمیریم و به پایان برسیم تقدیم به عزیزترینم توی این دنیا جواد امیدوارم همیشه زنده باشی دوستت دارم

ادامه مطلب...

[ چهارشنبه 90/8/25 ] [ 8:4 صبح ] [ بابک باباپور ] [ نظرات () ]
آدم ها در دو حالت همدیگر رو ترک میکنند:
اول اینکه احساس کنند کسی دوستشون نداره،دوم اینکه احساس کنند یکی خیلی دوستشون داره..

 

از خدا نخواه همه دنیا رو بهت بده،از خدا بخواه کسی رو بهت بده که تورو به همه دنیا نده..


اگه با دلت کسی رو دوست داشتی،زیاد جدی نگیر چون کار دل دوست داشتنه اما اگه یه روز با عقلت کسی رو دوست داشتی،بدون اسمش عشق واقعیه..


من نه عاشق بودم و نه محتاج نگاهی که بلغزد به من،من خودم بودم و یک حس غریب،که به صد عشق و هوس می ارزید..


هر بار که دلی رو شکستی یه میخ به دیوار بکوب و هر وقت جبرانش کردی اون میخ رو از دیوار در بیار.
فقط فراموش نکن که جای میخ همیشه رو دیوار می مونه.

دستهایم تشنه دستهایت است،با تو میمانم بی آنکه دغدغه های فردا را داشته باشم،زیرا میدانم که فردا بیشتر از امروز دوستت دارم..

 

آوای بادانگار ، آوای خشکسالیست ، بگذار تا بگویم تقدیر لا ابالیست ، باید که عشق ورزید باید که مهربان بود ، زیرا که زنده ماندن ، هر لحظه احتمالیست  . . .

 

 

دوست همان کهنه شرابیست که هر چه بیشتر بماند ، مستیش بیشتر میشود .

تقدیم به کهنه ترین شراب زندگیم از طرف مست ترین آدم دنیا .

 

میدونی هر بار پلک می زنی من نفس می کشم ، پس به کسی خیره نشو ، چون من خفه می شم

 

 

دلی که از بی کسی غمگین است ، هر کسی را می تواند تحمل کند .

به دلم گفتم عشق را خلاصه کن ، گفت آغاز کسی باش که پایان تو باشد.

 

 

آتش روشن کردم و عهد کردم تا خاموش شدنش دعایت کنم ، میدانم به آنچه که می خواهی میرسی چرا که من هر بار یک هیزم به آتش اضافه می کنم

 

 

سوختن قصه ی شمع است ولی قسمت ماست ، شاید این قصه ی تنهای ما کار خداست ، انقدر سوخته ام با همه ی بی تقصیری که جهنم نگزارد به تنم تاثیری

 

 

قاصدک شهر مرا از بر کن ، برو آن گوشه ی باغ سمت آن نرگس مست و بخوان در گوشش و بگو باور کن یک نفر یاد تو را لحضه ای از یاد نخواهد برد

 

 

به آسمون سپردم چشم از تو برنداره ، مراقب تو باشه سرت بلا نیاره ، تا تو نخوای نتابه ، دلت گرفت بباره ، همیشه با تو باشه تورو تنها نزاره

 

 

اگه میدونستی چقدر تنهام ، همیشه برام اشک میریختی ، اگه میدونستی همیشه اشک میریزم هیچوقت تنهام نمیذاشتی

 

خدایا کفر نمی گویم / پریشانم / چه می خواهی تو از جانم / مرا بی انکه خود خواهم اسیر زندگی کردی / خداوندا / اگر روزی زعرش خود به زیر آیی / لباس فقر بپوشی / غرورت را برای تکه نانی به زیر پای نامردان بیاندازی / و شب آهسته و خسته / تهی دست و زبان بسته / به سوی خانه باز آیی زمین و اسمان را کفر میگویی ، نمی گویی ؟ ( دکتر شریعتی )


[ سه شنبه 90/8/17 ] [ 3:37 صبح ] [ بابک باباپور ] [ نظرات () ]


.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ

هر چی که بخوای از عکس، داستان، ترفند مو بایل و کامپیوتر،ترفند ایرانسل،بازی،دانلود فیلم و آهنگ، اس ام اس و ....
موضوعات وب
امکانات وب


بازدید امروز: 50
بازدید دیروز: 108
کل بازدیدها: 907768